لشکرکشی به یونان
نقشبرجستهٔ داریوش بزرگ در تخت
جمشید
قلمرو ایران در سال ۴۹۰ پیش از میلاد.
داریوش یکم در آخرین سالهای عمر میخواست که برای انتقام جویی از یونانیان بخاطر به غارت بردن و به آتش کشیدن سارد پایتخت لیدیه و همچنین به جبران شکست خوردن سپاه ایران، در اولین دورهٔ جنگهای ایران و یونان و نبرد ماراتون به یونان قشون بکشد اما عمر داریوش وفا نکرد و زندگی را بدرود گفت. بعد از او پسر وی خشایارشا در صدد بر آمد که انتقام و اقدام پدر را به نتیجه برساند. شاید به غیر از این آنچه وی را به این اندیشه انداخت، اصرار مردونیه (داماد داریوش بزرگ و پسر گبریاس) و مخصوصاً تبعیدیان آتنی مقیم دربار بود. در خود آتن هم البته انتظار این انتقامجویی میرفت و تمیستوکل سردار آتن بعد از ماجرای ماراتون، قسمت عمدهای از ثروت آتن را در راه تقویت نیروی دریایی صرف کرد.
بالاخره خشایارشا تصمیم به جنگ با یونان گرفت و بدون شک نیروی بیسابقهای را تجهیز کرد اما البته این نیرو آنقدر هم که هرودوت ادعا میکند، نمیتوانست به یک ارتش میلیونی بالغ بوده باشد، چرا که چنین تعدادی سپاه و وسایل اگر هم تجهیزش برای خشایارشا ممکن میشد، تهیهٔ وسایل و آذوقهٔ آن در سرزمینهای تراکیه و مقدونیه میسر نبود. معهذا اینکه هرودوت میگوید چهل و هشت گونه اقوام مختلف درین سپاه وجود داشتهاند، ممکن است، درست باشد. بنا به گفتهٔ هرودوت خشایارشا در بهار سال ۴۸۰ پیش از میلاد از لیدی به سمت یونان لشکرکشی کرد.
تنگهی داردانل
تنگهی داردانل
موقعیت تنگهی داردانل.
به ابتکار خشایارشا پلی از قایق بر روی داردانل (هلس پونت)، توسط مهندسان مصری، فنیقی و (لبنانی) ساخته شد که نیروی زمینی ایران توانست از روی آن عبور کرده و وارد خاک یونان شود. یونانیها که در مقابل این سیل سپاه، ستیزه جویی را بیهوده یافتند در مقدونیه و تسالی (واقع در مرکز یونان) هیچ مقاومتی نشان ندادند و حتی در خود آتن هم در باب جنگ تردید و تزلزل در بین بود ولیکن شخصی از آتن به نام تمیستوکل قدم پیش نهاده مردم را به جنگ و تهیهٔ لوازم آن تحریک کرد، بالاخره طرفداران جنگ تفوق یافتند و شهرهای دیگر یونانی هم که اسپارت و سی شهر دیگر از آنجمله بود، بر ضد ایران در یک اتحادیهٔ یونانی وارد شدند.
نبرد ترموپیل
زمان و مکان جنگ بین سپاه ایرانیان و یونانیان.
اولین جنگ از دومین دورهٔ جنگهای ایران و یونان نبرد ترموپیل بود. چون یونانیان میدانستند که در دشت وسیع از عهدهٔ سواره نظام ایران برنخواهند آمد، قشون یونانی در تنگهٔ ترموپیل باریکهای بین کوه و دریا در انتظار دشمن نشستند. در نبرد ترموپیل فرماندهی قشون زمینی یونان با لئونیداس پادشاه اسپارت بود و فرماندهی نیروی دریایی را اوری بیاد برعهده داشت.
در ابتدا جنگ در دریا درگرفت که بخاطر بادهای تندی که وزید نقشههای جنگی ایران به ثمر نرسید و نبرد دریایی بدون اینکه نتیجه قطعی حاصل شده باشد، خاتمه پیدا کرد. در این هنگام قشون ایران که از راه خشکی پیش میآمد به تنگهٔ ترموپیل رسید و به سپاه لئونیداس برخوردند. عبور از تنگه برای سپاه عظیم خشایارشا ممکن نشد اما فرماندهٔ سپاه ایران از یک کورهراه، خود را به پشت سر سپاه یونانی رساند و سپاه یونانی پراکنده شد و فقط لئونیداس سردار و پادشاه اسپارتی و یک دستهٔ اندک از نفرات اسپارت که او شخصاً انتخاب کرده بود،[۲۱] در آنجا مقاومت تهورآمیزی از خود نشان دادند و خود را به کشتن دادند، تا عقب نشینی قوم را تأمین کنند.
فتح آتن
نوشتار اصلی: فتح آتن در زمان خشایارشا
بعد از فتح ترموپیل آتن در معرض تهدید قطعی واقع شد و آتنیها ناچار شدند با زنان و اطفال خویش، به جانب جزیره سالامیس در جنوب آتن حرکت کنند.
پس از اینکه خشایارشا وارد آتن شد اردوگاه خود را در خارج آتن قرار داد. وی میدانست که یونانیان در پلوپونز واقع در جنوب یونان یک ارتش دارند و پیش بینی میکرد که آن ارتش به آتن بیاید و وی را در آن شهر محاصره نماید. این بود که ارتش ایران را در خارج از آتن متمرکز کرد که اگر ارتش یونانیان آمدند ارتش ایران در داخل آنجا محاصره نشود. خود خشایارشا بعد از ورود به شهر در عمارت پوله ته ریوم یعنی عمارت مجلس سنای آتن منزل کرد. گارد جاوید، که گارد مخصوص امپراتوری بود نیز در همین عمارت جای گرفت. روزی که ارتش ایران وارد آتن شد در آن شهر حتی یک نفر هم به چشم نمیخورد، اما عمارت آکروپل پر از جمعیتی بود که به آن پناه برده بودند تا الهه آتنه که خدای آتن بود از آنها محافظت کند و همین طور هم شد و خشایارشا امر کرد که مزاحم آنها نشوند. آنهایی که در آکروپل جمع شده بودند کسانی بودند که نتوانسته بودند خود را از آتن دور کنند، بعضی از آنها بر اثر فقدان وسیله نقلیه و بعضی به علت نداشتن بضاعت در معبد بزرگ بست نشسته بودند به امید این که الهه آتنه آنها را خواهد رهانید، به همین دلیل خشایارشا از حمله به آکروپل و کسانی که در آن بودند خودداری کرد و چون میدانست که آنهایی که در آکروپل نشستهاند از حیف خواربار دچار مضیقه خواهند شد، به آنها آزادی داد که از آنجا خارج شوند و برای خود غذا تهیه کنند.
نبرد سالامیس
پس از فتح آتن اگر ایرانیان خودشان دست به جنگ نمیزدند، قضیه خاتمه یافته بود و یونانیها جز تسلیم چارهای نداشتند. جنگ دیگری که در حقیقت هیچ ضرورتی نداشت، چرا که بحریهٔ ایران در آن هنگام بر دریاها مسلط بود. معهذا در دریا حیلهٔ تمیستوکل بحریهٔ ایران را در تنگنای گذرگاه سالامیس به یک اقدام جنگی دور از احتیاط واداشت و تنگی جا و محدودیت میدان عمل به این جهازات عظیم خسارات و تلفات بسیار وارد آورد.
پس از فتح آتن، یونانیان اقدام به مشورت نمودند. یکی از بزرگان آتن به نام تمیستوکل معتقد بود که در جزیره سالامیس به دفاع بپردازند و نامهای به امپراطور ایران نوشت و خود را از طرفداران ایران نشان داده گفت که چون سپاهیان یونان قصد فرار دارند. وقت آن است که سپاه ایران آنان را یکسره نابود کند. خشایارشا پیغام را راست انگاشته، ناوگان مصری تحت فرماندهی ایران، جزیره پنسیلوانیا را تصرف کرد. یونانیان در جزیره سالامیس گیر افتادند و بنابراین گفتند یا باید در همین جا مقاومت کنیم یا نابود شویم و این همان چیزی بود که تمیستوکلس میخواست.
هرودوت دربارهی کسانی که در فرماندهی نیروی دریایی ایران را بعهده داشتند، چنین نوشتهاست، از میان فرماندهان یک فرمانده برجسته و ممتاز بنام بانو آرتمیس هست که از ذکر نامش نتوان خودداری کرد. به نظر من بسیار بعید و حیرتانگیز مینماید که این بانو ضد یونان برخاست. بعد از وفات شوهرش زمام حکومت کاریا به دست او افتاد و خود با اینکه پسر رشیدی داشت و لزومی به شرکت او در جنگ نبود، شخصاً در نیروی دریایی خشایارشا شرکت و فداکاری کرد. هیچ کدام از فرماندهان تابع ایران به اندازهٔ او به خشایارشا رأی صائب نداده و راهنمایی گرانبها نکرد.[۲۴] پیش از جنگ سالامیس تمام فرماندهان ایران، نظرشان تأیید درگیری با بحریهٔ یونان بود مگر نظر یک نفر و آن رأی مخالف را آرتمیس داد.
نیروی دریایی ایران در نبرد سالامیس برخلاف کشتیهای یونانی که آرایش صف را اختیار کرده بودند به دلیل تنگی جا بطور ستونی اقدام به حمله کرد و ناگهان زیر آتش نیروهای دشمن قرار گرفت. جنگ تا شب ادامه داشت و در این جنگ بیش از نیمی از کشتیهای ایران نابود شد و بنابراین سپاه ایران اقدام به عقب نشینی کرد. یونانیان که ابتدا متوجه پیروزی خود نشده بودند، در صبح روز بعد با شگفتی دیدند که از کشتیهای ایرانی خبری نیست.
در همین زمان خشایارشا اخبار بدی از ایران دریافت کرد و بنابراین اقدام به مشاوره با سرداران خود نمود. نظر مردونیه این بود که خود وی با سیصد هزار سپاهی برای فتح کامل یونان در این سرزمین باقی بمانند و خود خشایارشا به ایران بازگردد. پادشاه بعد از مشورت با آرتمیس این نظر را پذیرفت و با اکثریت سپاه خویش به پارس بازگشت.
نبرد پلاته
شهر باستانی پلاته در یونان.
مردونیه به یونانیان پیشنهاد داد که تبعیت ایران را بپذیرند و گفت که در این صورت در امور داخلی خویش آزادند. اما آنان این پیشنهاد را رد کرده و جنگی دوباره در گرفت و مردونیه آتن را باز هم به تصرف درآورد. در محل پلاته در سال ۴۷۹ پیش از میلاد، در نزدیکی پلاته، صدهزار یونانی در مقابل وی صفآرایی کردند و زد و خورد خونینی بین مردونیه و ژنرال پوزانیاس (پائوزانیاس) روی داد. در ابتدا تصور میشد که ایرانیان پیروز هستند چرا که نهایت دلاوری را نشان دادند اما این گونه نشد. مردونیه در آغاز جنگ، بر اثر تیری که به وی اصابت کرد کشته شد و سپاه بی سردار ایرانی نبرد بیحاصلی را آغاز کرد که تنها سه هزار ایرانی از آن جان سالم بدر بردند.
نبرد میکال
آخرین نبرد از دومین دورهٔ جنگهای ایران و یونان نبرد میکال بود. قسمتی از بحریهٔ ایران هم که در حدود دماغهٔ میکال (در جنوب غربی آسیای صغیر) موضع داشت در همین اوقات بوسیلهٔ یونانیها نابود شد و از آن پس تفوق در دریای اژه که داریوش رسیدن بدان را برای حفظ درهٔ نیل (مصر) لازم میشمرد، به دست یونانیان افتاد.
رویدادهای پس از جنگ
ژنرال پوزانیاس (پائوزانیاس) برادرزادهٔ لئونیداس که به علت صغیر بودن پسر لئونیداس و بعنوان سرپرست او بطور موقت، پادشاه اسپارت محسوب میشد، اقدام به مذاکرهٔ پنهانی با دربار خشایارشا کرد. هدف از این مذاکره تأمین چیرگی و استیلاء مجدد ایران بر اوضاع سیاسی یونان بود. افشاء این مذاکره، موجب رسوائی و مرگ پوزانیاس، در سال ۴۷۰ پیش از میلاد شد.
تمیستوکلس قهرمان و فاتح آتنی نبرد سالامیس، بعد از اخراج از آتن به دربار ایران در شوش پناه برد و شاید اولین غربی نام آوریست که در دربار ایران میتوانست با زبان ایرانی صحبت کند.
پس از عقب نشینی ایرانیان، یونانیان با تصرف بسفور و داردانل آنچه را در افسانههای حماسی خویش در جنگ تروآ برای آن کوشیده بودند، در تصرف خویش یافتند. چندین سال بعد نیز به مستملکات ایران یورش برده و برخی از جزایر غرب آسیای صغیر، نظیر قبرس را به تصرف درآوردند.
علل شکست ایران
کتیبه سه زبانی خشایارشا بر جرز
غربی ایوان جنوبی کاخ تچر
بنابر نوشته مورخان علل شکست ایران در فتح کامل یونان به این شرح است:
۱. اجتناب پذیر بودن این جنگها برای ایران، در واقع ایران نیازی به این لشکرکشیها نداشت و بجای این جنگها و لشکرکشیهای عظیم با توسل به سیاستهای صحیح، خشایارشا بهتر میتوانست به هدف خود برسد.
۲. شمار بیش از اندازه سپاهیان ایران هر چند روایات و ارقام یونانیها، درین باب بطور بارزی، فوقالعاده گزاف بنظر میرسد.
۳. نامناسب بودن جنگافزار ایرانیان در برابر یونانیان سنگین اسلحه، به غیر از هنگ جاویدان، باقی سپاه ایران از سلاحهای سبک نظیر تبر استفاده میکردند و ناورزیده بودند و بسیاری از سپاهیان ایران از ممالک مختلف تشکیل شدهبودند.
۴. ناهمواری جلگههای یونانی. سواره نظام ایران به جنگ در جلگههای وسیع عادت داشتند و در مملکت کوهستانی یونان و معبرهای تنگ آن نمیتوانست به پیادهنظام کمک معنوی بکند.
۵. شروع جنگ و نبردی دیگر در سالامیس، که در واقع هیچ ضرورتی نداشت و در نهایت موجب اغفال شدن ارتش و بحریهٔ ایران شد.
۶. مهمترین علت شکست ایران در این نبردها روحیهٔ عالی یونانیان بود. چرا که آنان مردمانی استقلال طلب بودند و حاضر نبودند که تبعیت ایران را بپذیرند. در قشون ایران آن حرارت و از خود گذشتگیای که یونانیها ابراز میکردند وجود نداشت، چون یونانیها در خانهٔ خود میجنگیدند و فتح و یا شکست، مسئلهای حیاتی برای آنها بشمار میرفت.
کشته شدن خشایارشا توسط اردوان
خشایارشا پس از ۲۰ سال پادشاهی، در اکتبر ۴۶۵ پیش از میلاد توسط رئیس گارد سلطنتی اردوان و یک خواجه به نام میترا یا اسپنت میترا که با یکدیگر همدست شده بودند، در خوابگاه خویش کشته شد. سپس اردوان پسر بزرگ خشایارشا داریوش را کشت. چون پسر دوم پادشاه، ویشتاسپ که والی باکتریه بود، نیز از پایتخت دور بود و اردوان چند ماه سمت نیابت سلطنت را داشت. او بطور موقت، اردشیر، پسر سوم خشایارشا را بر تخت نشاند و خودش از طریق پسران خویش قصد داشت به هنگام فرصت وی را نیز از میان بردارد، اما اردشیر از این توطئه آگاهی یافت و در دفع او پیشدستی کرد. در طی یک زد و خورد داخلی که در چهار دیوار حرمخانه در گرفت، اردشیر اردوان و پسرانش را کشت و خود را شاهنشاه خواند. (اردشیر یکم)
سپاهیان ارتش خشایارشا از راست به چپ: سرباز کاپادوکیهای، سرباز ارمنی و درفشدار پارسی.
ارتش ایران و شمایلات سپاهیان هخامنشی در زمان خشایارشا، از راست به چپ: سرباز پیادهنظام آشوری، کماندار بابلی، سرباز پیادهنظام پارسی، سرباز پیادهنظام کلدانی.
دربارهی خشایارشا
مقبرهٔ خشایارشا در نقش رستم.
خشایارشا در تخت جمشید که بدستور پدرش داریوش ساخته شده بود قصرهای دیگری بنا کرد که بر عظمت و شکوه این اثر باستانی افزود. کتیبهای نیز در ارمنستان از خود به جای گذاشت. همین طور کتیبه معروف به سنگنبشتههای گنجنامه بر روی کوه الوند در همدان، نیز در کنار کتیبه داریوش بزرگ از وی برجای ماندهاست.
کتیبه خشایارشا در کوه الوند در قسمت پائین کتیبه پدرش داریوش است و متن آن عبارت است از:
- خدای بزرگ است اهورامزدا، بزرگترین خدایان است که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که مردم را آفرید، که برای مردم شادی آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یگانه از میان شاهان بسیار، یگانه فرمانروا از میان فرمانروایان بیشمار. من خشایارشا، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ کشورهای دارای ملل بسیار، شاه این سرزمین بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داریوش شاه هخامنشی.
پادشاهان پیشین: داریوش بزرگ |
خشایارشا |
نظرات شما عزیزان: